English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (7565 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fording U عبور از اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
fording U عبور از پایاب شناوری پایاب
passage U عبور
passage U حق عبور
passage U اجازه عبور
passage U راه عبور
passage U عبور سفر
passages U عبور
passages U حق عبور
passages U اجازه عبور
passages U راه عبور
passages U عبور سفر
direct objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
indirect objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
object U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objected U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objecting U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
objects U ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری
cut U عبور کردن گذاشتن
cuts U عبور کردن گذاشتن
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
layer U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
layers U استاندارد ISO/OSI که مراحل عبور پیام از لحظه ارسال از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر روی شبکه محلی را بیان میکند
corona U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
coronas U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
snorkel U دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
snorkels U دودکش عبور از اب لوله هواکش هواکش
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
traffic U عبور و مرور
trafficked U عبور و مرور
trafficking U عبور و مرور
traffics U عبور و مرور
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
safe conduct U رخصت عبور
safe conduct U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe conducts U رخصت عبور
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
safe-conducts U رخصت عبور
safe-conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe-conducts U جواز عبور و مرور درمنطقه نظامی
jaywalker U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
jaywalkers U پیاده ایکه از وسط مناطق ممنوعه خیابان عبور میکند
scrub U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbed U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubbing U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrubs U زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
password U اسم عبور کلمه رمز
password U اسم عبور
password U اسم شب کلمه عبور
passwords U اسم عبور کلمه رمز
passwords U اسم عبور
passwords U اسم شب کلمه عبور
pass U عبور کردن
pass U گذر عبور
pass U کلمه عبور
pass U گذرگاه کارت عبور گذراندن
pass U اجازه عبور
passed U عبور کردن
passed U گذر عبور
passed U کلمه عبور
passed U گذرگاه کارت عبور گذراندن
passed U اجازه عبور
passes U عبور کردن
passes U گذر عبور
passes U کلمه عبور
passes U گذرگاه کارت عبور گذراندن
passes U اجازه عبور
slot U مجرای عبور روغن
slots U مجرای عبور روغن
slotting U مجرای عبور روغن
toll U عوارض عبور عوارض راهداری
toll U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
toll U حق عبور
toll U عوارض عبور
tolling U عوارض عبور عوارض راهداری
tolling U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolling U حق عبور
tolling U عوارض عبور
tolls U عوارض عبور عوارض راهداری
tolls U حق خرید و فروش در محوطه بازار یا نمایشگاه عمومی عوارض عبور
tolls U حق عبور
tolls U عوارض عبور
transit U عبور
transit U راه عبور
transit U عبور کردن
transit U کنترل عبور و مرورکشتیها
fuse U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fuse U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fused U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused U وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
passageway U محل عبور
Other Matches
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
transmittancy U عبور
alpha canis majoris U عبور
cross-Channel U عبور
transmission U عبور
road haulage U حق عبور
transmissions U عبور
rights of way U حق عبور
crossing U عبور
transmittal U عبور
right of way U حق عبور
transmittance U عبور
right of passage U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
traject U عبور گذرگاه
cross U عبور کردن
highway user tax U مالیات حق عبور
passageways U محل عبور
crossest U عبور کردن
passavani U سند عبور
transit error U خطای عبور
transit bill U پروانه عبور
transit bill U اجازه عبور
overfly U عبور کردن
fordable U قابل عبور
oil passage U عبور روغن
transduction U انقال عبور
crosses U عبور کردن
crosser U عبور کردن
ford U محل عبور
thoroughfares U راه عبور
through traffic U عبور یکسره
tessera U کلمه عبور
fleets U عبور سریع
fleet U عبور سریع
shallow fording U عبور از اب کم عمق
cruise U عبور کردن
cruised U عبور کردن
practicableness U قابلیت عبور
cruising U عبور کردن
faring U هزینه عبور
fares U هزینه عبور
fare U هزینه عبور
thoroughfare U راه عبور
girdle traverse U عبور کمربندی
fordless U غیرقابل عبور
forded U محل عبور
fords U محل عبور
traversing U عبور کردن
trafficability U قابلیت عبور
traverses U عبور کردن
cruises U عبور کردن
communication U عبور اطلاعات
traversed U عبور کردن
laissez passer U پروانه عبور
traverse U عبور کردن
light passing U عبور نور
passable U قابل عبور
penstock U مجرای عبور اب
fared U هزینه عبور
current passage U عبور جریان
band pass U نوار عبور
deep fording U عبور از اب عمیق
transmission grating U شبکه عبور
conge U اجازه عبور
counter sign U اسم عبور
crossing area U منطقه عبور
crossing the line U عبور از استوا
crossing the line U عبور از خط استوا
transmission factor U ضریب عبور
transmittance U مقدار عبور
transit time U مدت عبور
wading crossing U عبور از پایاب
transit time U زمان عبور
fordability U قابلیت عبور
electron transition U عبور الکترون
traversable U قابل عبور
transit traffic U عبور ترانزیتی
transoceanic U عبور از اقیانوس
caution area U منطقه عبور بااحتیاط
overflight U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
controlled passing U عبور کنترل شده
access structures U ساختمانهای عبور و مرور
overflights U عبور با هواپیما از فرازمنطقهای
way U راه عبور گذرگاه
bus traffic U عبور و مرور اتوبوسها
ferryboats U قایق عبور از رودخانه
bridgeable U قابل عبور یا پل زدن
crossing site U محل عبور اجباری
traverses U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
deliberate crossing U عبور با فرصت از رودخانه
innocent passage U عبور بدون ضرر
traversed U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
electron transit time U زمان عبور الکترون
traverse U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
deep fording U عبور از عمق زیاد اب
light transition loss U تلف عبور نور
hasty crossing U عبور تعجیلی از رودخانه
eligible traffic U عبور و مرور مجاز
traversing U تراورس عبور کمربندکوهنوردی
ferryboat U قایق عبور از رودخانه
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
gas port U لوله عبور گاز
gas port U محفظه عبور گاز
forced crossing U عبور اجباری از رودخانه
airfield traffic U عبور و مرور فرودگاه
transduction U عبور از ماوراء چیزی
transcutaneous U عبور کننده از پوست
traject U از محلی عبور کردن
trafficability U قابلیت عبور ومرور
go U گذشتن عبور کردن
goes U گذشتن عبور کردن
traffic sign U علامت عبور و مرور
traffic peak U حداکثر عبور و مرور
transilluminate U عبور نور از یک عضو
blocked [with objects] <adj.> <past-p.> U غیر قابل عبور
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
wall entrance U عبور از داخل دیوار
vapor trail U مسیر عبور بخار
treadway bridge U پل عبور موقتی پیاده
traffic lane U مسیر عبور و مرور
impassable U غیر قابل عبور
passtime U زمان عبور ستون
practicably U بطور قابل عبور
pracitcable U عبور کردنی گذشتنی
road time U زمان عبور از جاده
sally port U دروازه عبور از قلعه
ship influence U تاثیر عبور کشتی
time distance U زمان عبور ستون
traffic control U کنترل عبور و مرور
traffic density U تراکم عبور و مرور
traffic density U تکاشف عبور و مرور
traffic flow U کشش عبور ومرور
traffic court U دادگاه عبور و مرور
traffic intensity U شدت عبور و مرور
traffic density U شدت عبور و مرور
curfew period U ساعات منع عبور و مرور
permeability U قابلیت عبور دادن رطوبت
train path U اجازه عبور ترن روی یک خط
controlled passing U عبور ومرور کنترل شده
nominal filter U صافی به اندازه عبور معین
current path U مسیر عبور جریان برق
PEDESTRIANS U محل عبور عابر پیاده
transcontinental U عبور کننده از سرتاسر قاره
throttling shaft U میله نافم عبور روغن
sirius U عبور الفا- کلب اکبر
ship influence U عامل محرکه عبور کشتی
traffic cut U تقاطع دو جریان عبور و مرور
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
restricted area U منطقه منع عبور ومرور
difficult terrain U زمین مشکل برای عبور
to be under curfew U در منع عبور و مرور بودن
traffic release U ساعت عبور ازاد خودروها
weephole U سوراخ عبور اب در دیوار بارباکان
reeve U عبور دادن طناب از شیار
delays U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delaying U یچ بسته به دیگری عبور میکند
delay U یچ بسته به دیگری عبور میکند
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
rights of way U حق عبور از روی ملک دیگری
right of way U حق عبور از روی ملک دیگری
air-traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
air traffic control U کنترل عبور و مرور هوایی
practicable U صورت پذیر عبور کردنی
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
throttle U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttled U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttles U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
throttling U پت پت کردن عبور کم کم روغن یامایع
bottle neck U محل تراکم عبور ومرور
border crosser U عبور کنندگان از مرز پناهندگان
air traffic section U قسمت کنترل عبور و مرورهوایی
access structures U ساختمان های قابل عبور و مرور
en passant U گرفتن پیاده شطرنج در حین عبور
pontoons U کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
lockage U هزینه عبور کشتی ازسد بالابر
lockage U عبور کشتی از دریچه سد میان بالابر
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
traffic signal U علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
raceway U محل عبور سیم برق در ساختمان
precursor sweeping U مین روبی قبل از عبور ناوگان
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
pointsman U عبور و مرور که دریک نقطه ایستاده
pontoon U کرجی ته پهن که ازروی ان عبور کنند
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
sea pass U پروانه عبور که به کشتی بی طرف میدهند
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
impassablility U امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
curfew U زمان قطع عبور و مرور قرق
light-well U [حیاط کوچک برای عبور نور]
air movement section U قسمت کنترل عبور و مرور هوایی
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
airport traffic area U منطقه مخصوص عبور ومرور در فرودگاه
bifurcation gate U دریچهای که با دو مجراجریان را از خود عبور میدهد
croise U عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
air-grating U [پنجره مشبک برای عبور هوا]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com